۱۳
آبان
قبل ها چاه زندان بود و حالا چال لپ
شاعران از "چاه" بیرون و به "چال" افتاده اند ...!
# ناشناس
قبل ها چاه زندان بود و حالا چال لپ
شاعران از "چاه" بیرون و به "چال" افتاده اند ...!
# ناشناس
به شهلای دو چشمان قشنگت مست و مدهوشم
تو را بر جان جدت عینک دودی بزن لطفا ...
# ناشناس
گیسوانت زعفران مشهد و طعم لبت سوهان قم ...
قالی کرمان من هر روز بهتر می شوی ...!
# ناشناس
اسم خود را حذف کردم از صف اهدای عضو
قلب عاشق ها که دیگر قابل پیوند نیست
# علی صفری
زیر ﺑﺎﺭﺍﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺯﻝ ﺑﺰﻧﯽ
ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ
ﻓﻦ ﺗﺸﺨﯿﺺ ﻧﻢ ﺍﺯ ﭼﻬﺮﻩ ﯼ ﮔﺮﯾﺎﻥ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ...
# ناشناس
یک هفته ناهار و شام من املت بود
آدم شده ام بیا سر زندگی ات ...
# نا شناس
هیچ جنسی مثل جنس بوس تو مرغوب نیست ...
لا لبی الا بیت لا بوس الا بوسه ات ...
# نا شناس