۲۳
آبان
دوش رفتم پیش دکتر تا کند درمان,مرا
دکترش زن بود و خوشگل , خود به خود درمان شدم
# ناشناس
دور چشمش خط کشیدم تا فراموشش کنم
بین مردم بیخودی سرمه کشیدن سیره شد
# سجاد شهیدی
دانشکده شعر مریدان لبت گرچه شلوغ است
مشروط حقوق لب شاعر شده ام,بنده وکیلم؟
#نا شناس
دیدم ک شهر پر جوجه فنچ هاست
گفتند که باز روسریت را تکانده ای ...
# نا شناس
دلهره یعنی میان یک جماعت چادری
دلبر چادری ات را ناگهان گم کنی ...
# ناشناس