دور چشمش خط کشیدم تا فراموشش کنم
بین مردم بیخودی سرمه کشیدن سیره شد
# سجاد شهیدی
دور چشمش خط کشیدم تا فراموشش کنم
بین مردم بیخودی سرمه کشیدن سیره شد
# سجاد شهیدی
دانشکده شعر مریدان لبت گرچه شلوغ است
مشروط حقوق لب شاعر شده ام,بنده وکیلم؟
#نا شناس
دیدم ک شهر پر جوجه فنچ هاست
گفتند که باز روسریت را تکانده ای ...
# نا شناس
دلهره یعنی میان یک جماعت چادری
دلبر چادری ات را ناگهان گم کنی ...
# ناشناس
بوسه از آن لب شیرین مکن اسراف گلم
دهنم را صاف کردی , دهنت صاف گلم!!!
# ناشناس
چه کسی مسئول رسیدگی به خواب هاست؟
فقط چند قدم مانده بود تا ببوسمش ...
# پوریا نبی پور
قهر کردم تا مرا با بوسه ات راضی کنی
بچه ام بامزه ی شیرین فقط خر می شوم
# ناشناس
نگاهت آتشم زد , ترک من!تبریز خواهد سوخت
در این سرما اگر رقصیدنت هم اذری باشد ..!!
# ناشناس